عبد عاصی امیدوار



شده تقدیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟
سالها گیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟

پشتِ یک قلبِ به ظاهر خوش و یک خنده ی تلخ
شده زنجیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟

در میانِ تپشِ آینه پنهان شَوی و 
روح و تصویرِ کسی باشی و قسمت نشود؟

شده در اوجِ جوانی ، با همین ظاهرِ شاد  
تا گلو پیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟

شده ازاد و رها باشی و تا عمقِ وجود
رام و تسخیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟

می شود با همه ی ریشه و رگهایِ تَنت
سالها گیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟


.

 کار باران همین است؛ می شوید و . پاک می کند و آنقدر می بارد ؛ تا دلت برای تابیدن خورشید ؛ تنگ شود! امّا باران آمـــد و دیگـــر آرامِ جان نبود!! اینبار آمد و جای غبار، شادی را از هفت سین هایمان، شُست و با خود بُرد! می بینی جانِ جانان؟ نظم دنیا آنقدر بهم ریخته . که زمین و زمان، به هم رسیده اند! امـــا ؛ مــا هنوز به دردِ نبودنت، نرسیده ایم! دیگر زمین بی پناهی اش را چگونه فریاد کند؛ که قلبِ بی دردِ ما، باورَش کند؟ بی پناهیِ زمین که سهل است. بی پناهی ما را نیز، همه فهمیده اند! جز خودمان.  کاش بعد از این باران؛ دلمان، برای خورشیدِ چشمانت کمی تنگ شود


مدتی بود تعجب می کردم از اینکه نیستی 

پیام‌ میدم جواب نمیدی 

پست هات و میخوندم و بهت راجبشون میگفتم

حالت و می پرسیدم

نگو دو طرفه بود 

من خیلی وقته ازت پیامی دریافت نکردم 

نمیدونم مشکل از کجاست 

تنها راهی که به ذهنم رسید اینکه پست بزارم 

 

+سلام خواهرم 

رسم برادری رو به جا آوردم و اصلا ترک نکردم 

اما چه کنم متوجه نشدم که مشکل اینه که نه پیام های تو به من رسید نه پیام های من به تو 

امیدوارم بتونی توی این‌پست نظر بزاری و بهم‌نشون بده 


مهر که تمام بشود انگار مهربانی را هم با خودش می برد. 

البته برای کسی که مهربانی می بیند نه برای منی که نه تنها مهربان نبود بلکه نامهربانی هم دید . 

و نه تنها تمام نمی شود بلکه هم انگار آغاز ماجراست.

 

پ.ن:

آره پیام داده بودم . ظاهرا خیلی علاقه ای به ارسال نظرات نداره اینجا

بگذریم .


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها